علی کوچولو!...

 

علی کوچولو... توو قصه ها نیست...

مثل من و تو... اون دور دورا نیست...

نه قهرمانه...نه خیلی ترسو...

نه خیلی پر حرف...نه خیلی کم رو...

...

خونشون در داره...

در خونشون کولون داره...

اتاق داره ... طاقچه داره...

حیاطش باغچه داره...

باغچه که دورش گل گلی...

کنار حوضش بلبلی...

لای لای لای ی ی ی ی...

...

لی لی لی حوضک...

لی لی لی لی لی ی ی ی...

این مادرشه... مادر علی...

مامان خوبش..

چه مهربونه...

علی کوچولو... اینو می دونه...

اینم باباشه...

چه خالیه جاش...

رفته به جبهه... خدا به همراش.....

...

علی کوچولو...

   چه خوب و نازه...

          واسمون داره...        

                حرفای تازه........

 

--------------------------------------------------------------------------------------- 

 

پی نوشت1 : دلم واسه علی کوچولو تنگه!...

 

پی نوشت2:

 

دلم گرفته.

خودمم نمی دونم واسه چی. از چی. که چی. برا چی؟!!!

فقط گرفته. اینو خوب می دونم! دارم فکر می کنم چمه. چم شده از بعد از ظهر تا حالا. نمی فهمم. می دونی؟ از جر و بحث کردن با آدما متنفرم. دست خودم نیست. اما هر وقت با یکی بحثم میشه بعدش از خودم بدم میاد! حتی اگه مقصر طرف مقابل باشه. یه جور سادیسمه دیگه! پس حواست باشه زیاد به پر و پام نپیچی!!! حداقل واسه اینکه من بعدش با خودم مشکل روحی روانی پیدا نکنم!...

 

پی نوشت ۳: از اون دو روز چن روز مونده؟؟!!!

 

 پی نوشت ۴:

« ... و فکر کن که چه تنهاست...

اگر که ماهی کوچک... دچار آبی دریای بیکران باشد...! »

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
محمد سه‌شنبه 13 دی 1384 ساعت 19:27

دچار یعنی عاشق ..

و همیشه عاشق تنهاست...
...........چه فکر نازک غمناکی...

هیلدا سه‌شنبه 13 دی 1384 ساعت 21:20 http://www.hildabihamtast.blogsky.com

منظورت ((از دو روز چند روز مونده))....از همین دو روزای همیشگی؟....ببخش حدس میزنم ولی خیلی وقته رفته که دو روز دیگه میاد؟

نه عزیز... منظورم یه چیز دیگه بود... :)

آلبالو چهارشنبه 14 دی 1384 ساعت 15:00

دلتنگی واسه علی کوچولو بهونه دله... دلی که تنگ روزای شاده ... روزای بی دغدغه و پر از موسیقی ... اگه الان برنامه علی کوچولو رو ببینی اشک از کنج چشات می چکه روی گونه هات ... اینبار دلت بهونه بازگشتن می کنه ... بهونه روزای خوب بی بهانه گی ... روزای بازی با اسباب بازی های بی زبون ... روزای سادگی

نمی دونم دوباره بر می گردی و جواب کامنت رو می خونی یا نه. اما می دونی آلبالو؟ حتی اگه الان برنامه ء علی کوچولو رو هم نبینم ... با بهونه یا بی بهونه... دلم گریه می خواد... دلم بهونه گیر شده به گمونم... دلم...

Solfa پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 01:32 http://solfa.persianblog.com

والریای عزیز ، خوشحالم که برگشتی . منم از این علی کوچولو خیلی خوشم میومد . اون موقع ها (روزهای جنگ ) شاید این یکی از خاطره انگیزترین ها بود ... و این روزها برای من هم دلتنگی دارد ... دلتنگـــــــــــــــــــی ...

آره یکی از خاطره انگیزترین ها...
می دونی؟ برام شعر اول بعضی از برنامه ها گاهی اوقات از خود برنامه لذت بخش تر بود.. مث همین علی کوچولو... یا خونهء مادر بزرگه! ( دل وقتی مهربونه... شادی میاد می مونه... خوشبختی از رو دیوار... سر می کشه توو خونه....)
... چه دنیایی بود...

من مرد تنهای شبم پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 03:10 http://farhadkuhkan.persianblog.com

سلام دوست خوبم بازم مثل همیشه مطالب دلنشینت کار خودشون و کردن اگه به کلبه ما هم یه سری بزنین خالی از صفا نیست فراموشتون نمیکنم
فراموشم نکنید به امید دیدار
اگه دوست داشتین خیلی دوست دارم تو لینک دوستاتون یه جایی داشته باشم

ممنونم از لطفت عزیز. اما کدوم لینک دوستام؟؟!... من که به کسی لینک ندادم که!

آلبالو پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 04:12

دله دیگه ... دله ... باید کلیده رو پیدا کرد ... همون کلیدی که با یه بار پیچیدنش درا روت باز میشه ... وگرنه ..

یاد شعر اون موشه افتادم دوباره! اونجا که از دلش می خونه...
...پیدا کردنش همچینم آسون نیست... کلیده رو می گم.. اما اگه پیدا بشه... اگه پیدا بشه...
( راستی،با دیدن این کامنتت فکر کنم دوباره اومدی!...البته فک کنما...!!! یباشکی فهمیدم...)

مهدی پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 12:27 http://dastneveshteha.blogsky.com

چیه بابا همه یاد بچه گی افتادن ؟؟؟‌خبریه؟:)...
راستی این که نوشتی همیشه عاشق تنهاست ُ جدی که نیست؟ ....

من نگفتم که.. سهراب گفته!
یه جورایی باورش دارم. منتها نه واسه همه. واسه اونی که عاشقه. به معنی واقعی کلمه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد