پُرم از...

 

به اندازهء تمام این دو هفته سکوت...پرم از حرف، پرم از دلتنگی، خستگی...

از شنیدن و هیچ نگفتن.. از دیدن و به روی خود نیاوردن.. از خواستن و ... دم نزدن...

از سردرد..

از بغض و مرور نا خودآگاه خاطرات سیالی که جاری می شوند از سر سبک سری شاید...بی آنکه بدانند یا بخواهند  بدانند که دل را یارای همراهیشان نیست...

به اندازهء تمام بیتابی این روزها پرم از احساس نیاز به بودن کسی که بگویمش... بخوانمش.. که تازه شوم قدری از لحظه های بودنش...

..می دانی مهربان؟

...

دردی است که می پیچد میان خط به خط سکوت هایم

 و نیست کسی تا بگویدم بی ادعا.. « دردت به جان بی قرار پر گریه ام...»

به کلامی تنها...

لبخند گرمی...

...

یا اشاره ای حتی...

 

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
قاطی پاطی سه‌شنبه 4 بهمن 1384 ساعت 17:24 http://shabhaye-barareh.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی داری
به من هم سر بزن

آزیتا سه‌شنبه 4 بهمن 1384 ساعت 17:29 http://azi.blogsky.com

سلام
از نوشته هات لذت بردم همش را خوندم جالب بودن
به منم سر بزن خوشحال میشم

قلم چی سه‌شنبه 4 بهمن 1384 ساعت 18:04 http://ghalam110.blogsky.com

سلام
ای ول خیلی جالب بود
موفق باشی

داود سه‌شنبه 4 بهمن 1384 ساعت 18:08 http://dpr.blogsky.com

سلام .وقت بخیر.خوشحال میشم به وب من هم سری بزنید و تو نظرخواهی شرکت کنید.
http://dpr.blogsky.com

مگس شجاع سه‌شنبه 4 بهمن 1384 ساعت 23:20

این که جالب بود یا نه نمی دونم
اما من که خوندم باید بگم
<< پر از سر در گمی >>
نمی دونم چرا حس می کنم می ترسی البته این برداشت از متن خودته
مثل این جمله
(( از شنیدن و هیچ نگفتن.. از دیدن و به روی خود نیاوردن.. از خواستن و ... دم نزدن... ))
آرام بخش جواب نمیده در این یه مورد
شاید پریدن جواب بده (۰:

نه٬بحث ترس نیست عزیز..
با پریدن موافقم... اما از چی؟ به کجا؟...

هیلدا چهارشنبه 5 بهمن 1384 ساعت 01:16 http://www.hildabihamtast.blogsky.com

یکمی عشق.........عاشق میشی....شاید آرومت کنه.....شــــــــــــــــــاید..!.
مواظب خودت باش

تو هم مواظب خودت باش :-)

سیب گاززده چهارشنبه 5 بهمن 1384 ساعت 12:26 http://sibegazzade.blogsky.com

هی خیلی نامردی!

آره خب.. نا مرد که هستم! یعنی مرد نیستم!!...
اما حالا چرا؟؟..

مگس شجاع چهارشنبه 5 بهمن 1384 ساعت 22:07

پریدن به
شنیدن و گفتن
دیدن و با صدای بلند گفتن
مثل شنا کردنه می مونه اگه نک انگشتهات رو توی آب کنی
آب سرده
اما اگه بپری یا شیرجه بزنی دیگه سردی آب رو حس نمی کنی
اصلا سرد نبوده

امیرحسین پنج‌شنبه 6 بهمن 1384 ساعت 17:01 http://cariran.blogsky.com

از سبک نوشتنت خوشم می آد ..چون خودم هم اینجوری می نوشتم ..ولی حیف ..حیف که هیچ کدام از این متن ها حس آمیزی نمی کنند..به عنوان یه نظر..موفق باشی..!!

آرش پنج‌شنبه 6 بهمن 1384 ساعت 17:09

سلام.
مدتیه یه دوست خوب پیدا کردم.یه دختر زیبا،یه پسر با معرفت
میدونین این دوست من کیه؟؟؟(( سکوت)).
خیلی عاشقش شدم و دوستش دارم.دیگه منتظر چیزی یا کسی نیستم که به سراغم بیاد...نمیخوام سکوتم به هم بخوره...

اگه خواستین واسم آف بذارین.موفق و موید باشید

ضمنا دارم میام شهر شما...میام دنبال یه گمشده بگردم

اقلیما پنج‌شنبه 6 بهمن 1384 ساعت 20:14

بی تکلف بگویم بایاداو دلها آرام می گیرد.

سیب گاززده جمعه 7 بهمن 1384 ساعت 00:28 http://sibegazzade.blogsky.com

چون حتا یه سر نمیزنی؟اینقدر آی کیو بهم ریخته؟

سیب گاززده جمعه 7 بهمن 1384 ساعت 00:29

ضمنن خودتی!

ببینم الان این " خودتی" که گفتی، فحش بود یه جورایی؟؟! ;)

فیلسوف را می شناسی؟!می گفت : عشق خطری اسن در کمین تنهاترین کس.....حال تنها یک آرزو!:تنهاییت بس پر خطر

همینه...چه فیلسوف چیز فهمی بوده ها!...

محمد یکشنبه 9 بهمن 1384 ساعت 20:24 http://keraeszard.blogsky.com

کولاک می نوازد و یک گنجشک در چنگ میله های بداقبالیست
می لرزد و نگاه هراسانش دلتنگ روزهای سبک بالیست

گفتی که بیا وقت خوش پرواز ٬ گفتی که بیا وقت خوش کوچ است
دیدم که حرف های خوشت ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد