...

 

دلم گرفته.. دلم خیلی گرفته...حس می کنم باید ازت عذر خواهی کنم... حتی اگه مقصر تو باشی.. حتی اگه باعث و بانی تموم این اتفاقا رفتارای اشتباه تو بوده باشه.. حتی اگه من توی تموم این مدت عذاب کشیده باشم و به روی خودم نیورده باشم...اما.. با همهء اینا..حسی هست که اذیتم می کنه.. که بغض میاره تو گلوم..که... باهات بد حرف زدم اون روز پای تلفن.. توی تموم اون سه سال یکبار هم نشده بود که اینطوری باهات حرف بزنم. اما اون روز... داره دیوونه ام می کنه دیگه... کاش اینجا رو می خوندی. کاش می دونستی چه حالیم. عذر می خوام ازت... خدا کنه دلتو نشکونده باشم. خدا کنه... همینو بدونم برام بسه. به خدا بسه. کاش بدونی اون حرفا همش از رو عصبانیت بود. نه ته دلم... اه...لعنت به من... کاش می دونستی چه حالیَِم... یعنی ممکنه باور کرده باشی اون همه بی تفاوتی و سردیم رو ؟؟!... بهت گفتم خودخواهی که زنگ زدی..!...(حالا دیگه حتی نمی دونم کدوم خطت کالر آی دی نداره که زنگ بزنم و صدای الو گفتنت رو بشنوم!) بهت گفتم برام مهم نیستی. گفتم... ببخش منو...خدا کنه ازم نرنجیده باشی... ببخش منو...ببخش...

به خدا حالم خوب نیست...آلکوس...

----------------------------------------

پی نوشت: یه جورایی نوشته هام حال به هم زن شده! می دونم...

عذر می خوام از همه... باید بگذره تا آروم بشم...باید بگذره...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شیما سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1385 ساعت 13:06 http://sokoot-hayahoo.blogsky.com

با همه وجودم درک می کنم که چی میگی،این دقیقا همون احساسی که من یه مدت گرفتارش بودم،با اینکه اون مقصر بود اما نمی تونستم به خودم حق بدم که عصبانی بشم،اما به مدت که گذشت به خودم گفتم:شیما تو هم آدمی،بالاخره یه روزی صبرت تموم می شه،عصبانی می شی و داد می زنی،تازه تا اون روزم بهش لطف کردی هیچی نگفتی،مگه اون کیه که به خاطرش باید به خودت زجر بدی...والریای عزیزم هیچ آدمی ارزش این همه زجر رو نداره،هیچ کس لیاقت اشکاتو نداره اونی هم که داره اشکت رو در نمی آره... خیلی سخته اما سعی کن دیگه بهش فکر نکنی،سعی کن شماره شو نگیری،وقتی حس کنه که نیستی و رفتی برمی گرده،ترس از دست دادنت اونو وادار می کنه به یه بهانه باهات تماس بگیره،کاش می فهمیدم بازی دادن یه آدم چه لذتی داره که اینقدر به دنبالشن...می دونی بعد که بهت زنگ زد چی می گه:ببین عزیزم تو باید منو درک کنی،چند روز حالم خوش نبود جواب هیچ تلفنی رو نمی دادم(در صورتی که n بار تماس گرفتی پشت اشغالی مونی یا پشت خط)،گاهی وقتا دوست دارم تنها باشم،فکر کنم می تونی درکم کنی،اگه این مدت اذیت شدی ببخشید واقعا دست خودم نبود،...امیدوارم هر چه زودتر رو به راه بشی...برات دعا می کنم...بیشتر مواظب خودت باش....یا حق

دلم می خواد همهء کامنتت رو کلمه به کلمه جواب بدم. ولی می دونی؟ نمی دونم چرا حرفم نمیاد...
ببخش منو.
ازت ممنونم دوست خوبم. ممنونم برای محبتت.. و توجهی که داری. خوشحال شدم از دیدن نظرت. و اینکه ارزش قائل شدی. اینو جدی می گم..بازم ممنونم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد