امشب...

 

...امشب شب قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ هاست.قصه عشق شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون و حکایت حسین کرد شبستری.

 امشب شب شاهنامه خوانی و داستان سهراب کشی است. شب هزار و یک شب و شهرزاد قصه گوست : « ماه دلداهء مهر است و این هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه شب است و مهر، روزها بر می آید. ماه بر آن است که سحرگاه را بر مهر ببند، اما همیشه در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می اندیشد و ستاره ای را اجیر می کند. عاقبت نیمه شبی ستاره ماه را بیدار می کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گوید و دلبری می کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه، کار خود را فراموش کرده و عاشقی پیشه می کنند و مهر، دیر بر می آید. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند، سیاه و طولانی است که همانا شب یلداست. »

 

 

 

---------------------

 

پ.ن : این نوشته رو امروز تو یه هفته نامه خوندم که خیلی به دلم نشست. این بود که گذاشتمش اینجا.

شب یلداتون مبارک. و به همه خوش بگذره... :)

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
آرتوش پنج‌شنبه 30 آذر 1385 ساعت 17:03 http://www.artoosh.blogsky.com

واسه u هم مبارک!

آرتوش اسم شوهر اون زنه توو کتاب « چراغ ها را من خاموش می کنم» بود. که ارمنی بودن. شمام ارمنی هستی؟

مهدی جمعه 1 دی 1385 ساعت 21:27

خب شب یلدا که ایشاللا خوش گذشته ... حالا لطفا یه سر به من بزن که اساسی دعوت شدی :)

گلادیاتور پنج‌شنبه 7 دی 1385 ساعت 13:36 http://ghoolghool.blogfa.com

سلام
یکم مطلبت رو دیر خوندم کاشکی شب یلدا بهش می رسیدم خیلی صمیمی می نویسی
خوشحال میشم به من هم سر بزنی والریای عزیز

آلبالو شنبه 9 دی 1385 ساعت 03:09

چه شب یلدای بلندیه ها ... نه ؟

آره..ولی امیدوارم انقدر بلند نباشه که به شب یلدای سال بعد وصل شه! ;)

حمید یکشنبه 10 دی 1385 ساعت 22:05 http://divisionbell.blogsky.com

که سرما خیس و خیسی تیره است تیرگی سنگین...
و سنگینی چه سنگین ، آه بیش از این چه گویم حرف...
شب است و برف
و من هنوزم عاشق شب یلدام

نازی سه‌شنبه 12 دی 1385 ساعت 09:45 http://www.avang79.blogsky.com

سلام دوست من
خیلی وقته بهت سر نزده بودم

آلبالو شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:42

اومدم احوالپرسی ... تشریف نداشتید ... خوبی؟

ممنونم عزیز...ممنون که به یادمی..بد نیستم..می گذره...تو خوبی؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد